شمیــمــ ِ عشـــق !

روزهای یک زندگی ...

شمیــمــ ِ عشـــق !

روزهای یک زندگی ...

شمیــمــ ِ عشـــق !

نام ِ تو چیست ؟
شکوفه ؟ باران ؟ شوق ؟
هرچه هستی ،
نَسَب ِ تو به بهار می رسد ...


نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترس» ثبت شده است

باد موهایم را با خود بُرد ...

دوشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۱ ب.ظ
رو به روی آینه ایستاده بود و موهای بلندش را شانه میزد...
خورشید از گوشه ی پنجره ی اتاق دستش را لای موهایش می کشید و نوازشش می کرد ... 
دخترک معصومانه می خندید ... 
انگار که عشقِ مادرانه ی خورشید در قلبش نفوذ کرده بود...
دخترک در آینه به چشمانش لبخند زد ...
هوا ابری شد ... 
طوفان شد ... 
بادِ وحشی زوزه کشان خودش را به شیشه ی پنجره ی اتاق می کوبید ... 
دخترک ترسید ... 
از جلوی آینه کنار رفت ... 
هنوز دستش به دستان ِ پنجره نرسیده بود که پرده های سفید اتاق به رقص در آمدند ... 
دخترک ترسید ...
دیر شده بود اما ! 
باد میان ِ موهای خورشید نشانش نفوذ کرده بود ... 
گیسوان ِ آفتابی اش هم رقص ِ پرده ها شد و به پرواز در آمد ... 
و باد ... 
موهایش را با خود بُرد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۱
شمیم ِ عشق

دلت آرام ...

يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۶ ب.ظ
دلت به رحم نمی آید زمین ؟ 
سرد است هوا ...
هنوز قلب ِ زخمی کودکان کرمانشاهی التیام نیافته است ...
هنوز خیلی هایشان ازترس مدام از خواب می پرند ... از خواب می پرند ... از خواب می پرند ...
دلت به رحم نمی آید ؟ 
باران می بارد...
شادی عید و باران را زهر نکن به کاممان ...
ما خیلی خسته تر از آنیم که تو فکر می کنی ...
دلت تا همیشه آرام زمین ..
+
امشب، شب ِمیلاد پیامبر رحمت ، باران بارید ...
درست همان لحظه ای که زیر باران تند ِ حرم حضرت عبدالعظیم ایستاده بودم و دعا می کردم ... جایی در وطنم .. زمین لرزید ... 
کرمانشاه ِ زخمی دوباره لرزید ... 
خدایا ... دوباره داغ به دلمان نگذار لطفاً ...
این روزها حال ِ هیچ کس خوب ِ خوب نیست ... 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۶
شمیم ِ عشق