سلام آقا...
قلبی که میمیرد
چشمی که می بارد...
دستی که یخ زده است...
لب هایی که نمیخندد...
دلی که تنگ است...
سری که پر درد است...
همه هم دردند با پایی که جا مانده...
طفلی جا مانده...
+
پاهایم جا ماند اما
دلم جایی ست میان گرد و غبار و بیابان و خستگی و تاول و عطش...
دلم آنجاست...
میان فریاد های خوشامدگویی عراقی ها...
دلم آنجاست...
میان لشگر میلیونی حسین ع...
دلم آنجاست...
اگر رفتید یادم کنید...
خوشا آنان که رفتند...