بسم رب الشهدا...
نسل ما دهه هفتادی ها نسل بی سامانی ست...
نسلی که آن سوی میدان را ندید... جبهه و نبرد و عشق را میگویم،این سو هم چندان خبری از عشق نبود ...
نسل ما آن روزها را که میگفتند عشق و فداکاری در جای جای ایران عزیزمان موج میزد را ندید ....
از آن همه حماسه ی عشق و جنون شاید تنها چند فیلم برایمان باقی مانده و آلبومی از عکس های پدرهایمان و نهایتا خاطراتی که فقط میشنویم ...
شاید دلیل بی کسی و تنهایی ما ، دلیل اینهمه خودخواهی و خودپرستیمان این باشد که آن روزها را به چشم ندیده ایم...
با خودم فکر میکنم مردمی که چنین عاشق هم بودند و جان و خونشان را فدای هم وطنانشان میکردند و تا پای مرگ میایستادند و میجنگیدند کجایند ؟؟؟!
اینهمه تغییر از کجا آمد؟؟؟اینهمه خودخواهی؟؟؟؟
که صرفا به خاطر شهرتی ناپاک سد کنی راه نجات انسان ها را ؟
چطووور شد که اینهمه گم شدیم میان دیده شدن ها...؟
به این فکر میکنم که بعدها تو به فرزندانت چه خواهی گفت ؟میگویی که آن روز من هم آنجا بودم؟انجا ایستادم سوختن و پرکشیدن انسان ها را تماشا کردم؟
آنجا بودم و سلفی گرفتم و فریاد کشیدم که " واااای رییییخت" ؟
آنجا بودم و نگذاشتم تا پروانه های جان بر کف که آمده بودند جان امثال ما را نجات بدهند به موقع برسند و پر و بال خودشان هم بین آنهمه بی رحمی و خودخواهی سوخت؟؟؟
آتش به آن سنگدلی از گرمی دستان نجات بخش آنها خجل شد اما شما چه ؟
حالا که پای تلویزیون هایتان نشسته اید و با شور و هیجان حضور سبزتان را در صحنه به تصویر میکشید شرم نمیکنید ؟؟؟!!!!
دلتان نمیسوزد و وجدان نداشته تان درد نمیگیرد از اینکه چند دختر وپسر یتیم شدند و چند زن بیوه شد و جگرش سوخت و چند پدر و مادر سیاه پوش فرزندشان شدند؟؟؟
درد نمیکشید از اینکه شاید کمی بیشتر از صفر درصد شما هم سهمدارید در این فااااجعه ؟
هر کسی خودش بهتر میداند که چقدر غرق خطا و اشتباه است، اما بهتر است بنشینید و به حساب خودتان برسید قبل از اینکه به حسابتان برسند ...
چه دارید که بگویید ؟در قبال قطره قطره ی خون شهیدانمان؟نفس های بند آمده شان ، پر و بال سوخته شان،اشک یتیمانشان،قلب داغدار و جگر سوخته ی عزیزانشان و چشمهای به اشک نشسته و فریادهای شکسته در گلوی هم وطنانشان؟؟؟
و همه ی کسانی که شاید روزی به دست یاری ناجیان سرخ پوش به خون نشسته محتاج شوند ؟!
من نمیدانم چطور پاسخگویید ،هر کس مسءول کارهاییست که خودش انجام داده اما...
من دلم مییییسوووزد ...
مثل دل دختری که هنوز تن بابایش زیر آوار است....
من عاشق ِ کوهم ،قدرتش ، صلابتش ، آرامشش ...
بخشش و زیبایی اش ...
مهربانی و سرزندگی اش ...
من عاشق ایستادن بر قلّه ی کوهم ...
عاشق ِ تماشای همه ی شهر از آن بالا ...
عاشق نفس نفس زدن ِ بعد از رسیدن ...
عاشق ِ حس ِ زندگی ، عشق ، لبخند ...
آن بالا ، همان جایی که همه ی شهر زیر پای آدم است
زندگی جریان دارد ، عشق هم ...
من عاشق ِ کوهم ...
زمانی که میبخشد ، میخندد ، نوازش میکند ، در آغوش میگیرد ...
عاشق ِ کوهم زمانی که پناه میشود ،
دردی را درمان میشود ، زمانی که قدرت و صلابتش را به رخم میکشد ...
من عاشق ِ کوهم ...
نه ...
عاشق ِ کوه شدم !!!
از همان زمان که تو پا به زندگی ام گذاشتی ...
من عاشق ِ توام کوه ِ من ...
عاشق ِ تو و شانه های مردانه ات ...
تو و حافظ خوانی هایت ..
تو و لبخند های دلنشینت ...
تو و آرامش و مردانگی ات ...
عاشق ِ تو و دست های مهربانت ...
تو و چشمهای دوست داشتنی ات ...
من عاشق ِ توام و دلم گرم است به نگاه ِ پر محبتت ، بهترین مرد ِ دنیا ..
من عاشق ِ توام کوه ِ من ...
+
+
کاش خبر آمدنت برسد ...
کاش یلدایمان بهاری شود....
کاش تو بیایی ...
ای جان ِ زمین و آسمان ...
زمان و زمین به تنگ آمده اند از غم ...
ای به فدای اشک های دلسوزانه ات ...
قلب ِ من به تنگ آمده از دلتنگی ، دلگیری ، تنهایی...
ببین دیگر درون سینه ام جایش تنگ شده ..
جان ِ همه عشاق فدایت
یابن الحسن...
نگاه کن
همه تو را میخوانند ...
ای زیباترین آرزوی عالم ...
کاش تو بیایی و غم از دل ببری ...
+
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
+
اللهم عجل لولیک الفرج
دلتنگم آقاجان ...
نمیدانم دلتنگ ِ چه !
از همان روزی که جا ماندم دلتنگم ...
از همان روزی که همسفر قدم ها و اشک های شما نشدم ...
میدانم خیلی بدم ، خیلی بدتر از هر آنچه شما انتظار داری باشم
اما به همان تربت ِ پاک قسم که سزاوار نیست این همه بغض
برای هم چو منی ، که هنوز هوا ابری نشده می بارم ...
آقاجان ، دلتنگ ِ شمایم ...
میشود کمی دریابی مرا ؟
امیرالمومنین علی ع می فرمایند :
خداوند سبحان حقوق بندگانش را مقدمه ی رسیدن به حقوق خود قرار داده است .
حال ما چه میکنیم ؟
تا چه حد برایمان مهم است ؟
تا چه حد به این جمله ایمان داریم ؟
چقدر قبول داریم حرف ِ مولایمان را ...
چقدر حق دیگران را میشناسیم و آن را رعایت میکنیم ؟
قبول داریم عبادت ، زیارت ، حج و هر آنچه را که خدا واجب کرده است ،
بدون ِ رعایت حقوق دیگران شاید ذره ای مقبول درگاه حق نباشد ؟
قبول داریم ؟؟؟؟؟
میدانی آسمان ؟
دلم بد جور تنگ است ...
+
آن سفر کرده که صد قافله دل هم ره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش ...